برمی گردم با کلامی بر دل
و سکوتی بر لب
با تنی تب دار وبغضی نشکفته درگلو
با آرزویی به دیداری نو
خاموش و طوفانی در درون سینه وآفتاب نگاهی گرم مرا در انتظار
باور دلها در طنین ترانه هاگرم شکفتن
وچشمانی نیمه باز و رویایی به شیرینی پرواز در آسمان عشق
با کوله باری مملوازاندیشه های سرخ
به سرخی شقایق های سوخته ء لبانی تب داربه دور از هر افیون زدگی
خانه ء عشق مان را با چراغ اندیشه هامان خواهیم ساخت
ودست در دست هم در باغ نگاهی سرخ سروده هامان رابه تساوی خواهیم خواند
آری برقص ..تا برقصیم و رقصی بالا تر از هر سماعی
و این فردا فردایست روشن به روشنی آفتاب نگاهت
(آیدین)
نظرات شما عزیزان:
|